دوستان این متن و خودم نوشتم چه جوریه : خوشحال میشم نظرات و انتقاداتتونو بخونم
تو لحظه های دلتنگی چه شب ها و روزها که غم هم نشینم نبود گرچه
چو خاری ثانیه به ثانیه بر قلبم زخم می نشاند.
اما من راهی برای رهایی از آن نمی خواستم .
پذیرفته بودم که محکومم به تحمل این درد
و
باعشق محکومیتم را به سر می بردم .
تو اون لحظه های دلتنگی
هر چه غم، زخم می نشاند بر سینه تب دارم
بیشتر با او هم آغوش می شدم
با زخمش
بادردش
تا که یارم آید.
تاکه که یارم باز آید.